
«بنده ناصر نقویان هستم. طلبه بیسوادی از قم؛ و هماکنون در تهران زندگی میکنم. سال 65 از بابل خودمان به قم آمدم. بین سالهای 60 تا 65 در بابل بودم و تا سال 71- 72 هم در قم؛ و از آن به بعد هم در تهران روزگار میگذرانم».
این پاسخ حجت الاسلام و المسلمین ناصر نقویان، واعظ و استاد برجستة حوزه و دانشگاه است؛ به این سؤال ما که از ایشان پرسیدیم: «لطفاً خودتان را معرفی کنید».
البته صمیمیت صحبتهای حاجآقا را در ادامة گفتوگوی خودمانیمان با ایشان، بهتر میتوانید ببینید.
ایشان در این گفتوگوی 5/1 ساعته با مجلة امان، به نکات جالب و آموزندة بسیاری، در رابطه با شیوة درست زندگی کردن و چگونگی کسب رضایت حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه اشاره کردند؛ که مطالعة آن را به همة شما جوانان عزیز و عاشقان امام زمان عج الله تعالی فرجه توصیه میکنم.
اگر آقای نقویان بخواهد ویژگیهای خودش را معرفی کند چه میگوید؟من با یک بیت شعر حافظ، مجبورم جواب شما را بدهم که
«می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب چون نیک بنگری همه تزویر میکنند»
خب حقه بازی هم خودش راهی است، برای جلب توجه مردم!! به خاطر اینکه خود قرآن فرموده: «
ان الانسان علی نفسه بصیره». وقتی آدم، پوستههایش کنار میرود، مشخص میشود که مثل پرتقالهای گُندهای است که وقتی پوستشان را میکنی، میبینی چقدر کوچک هستند. امیدواریم ما این قدر کوچک نباشیم که پس از پوست کندن، کسی حاضر به خوردن آن نشود!
جناب آقای نقویان! جدای از تواضعی که دارید، بفرمایید چرا بسیاری از جوانان و اهل ذوق و اندیشة کشور، شما را دوست دارند؟
مردم، خوبی را دوست دارند. این از ناحیة مردم است. آنها گاهی خیال میکنند که فلان کس، آدم خوبی است و این عالمِ خیال است که به قول مولانا:
از خیالی، صلحشان و جنگشان وز خیالی، نامشان و ننگشان
و خدا کند در
آن خیالاتی که دام اولیاست عکس مهرویان و بستان خداست
ما هم جایی داشته باشیم.
دوست داشتنیترین چیز از دید شما چیست؟!تنبل خانهای به نام بهشت! عج الله تعالی فرجه با خنده) من خیلی دوستش دارم.
البته میگویند بهشت جای تنبلها نیست! این حرف شما را این طور تفسیر کنیم که شخص آقای نقویان به دنبال راحت جان هستند و به علت خستگی از این دنیا میخواهد استراحت کنند؛ یا ...؟!
بالأخره به ما گفتهاند که لطف خدا خیلی زیاد است. یک بیتی دارد مولانا؛ که بهترین و امیدوار کنندهترین بیت اوست:
تو مگو ما را بدان شه، بار نیست با کریمان، کارها دشوار نیستبالأخره وقتی آدم احساس کرد آن خدا کریم و مهربان است، امیدوار میشود. ما که از خودمان جز تنبلی و شرمندگی و تنپروری چیزیی که نداریم؛ اما چون خدا کریم و مهربان است، ما امیدواریم که همان تنبلخانه عج الله تعالی فرجه بهشت) را به ما بدهد.
مخاطبان ما شاید خیلی دوست داشته باشند که بدانند هدف شما در زندگی چیست؟
استادی داشتیم و داریم که خدا حفظش کند. همیشه به طلبهها میفرمود:«اگر یک کاری کنید که نازنینانِ عالم و در رأسشان، امام عصر عج الله تعالی فرجه ، گوشة چشمی به شما داشته باشند، در آن صورت به بالاترین جایی که میخواهید رسیدهاید».
یک بیتی هم دارد حافظ که میگوید:
گرچه میگفت که زارت بکشم، میدیدم که نهانش، نظری با من دلسوخته بود
آن روزها من فکری به اینکه در تلویزیون باشم و اسم و رسمی دربیاورم، نداشتم. امروز هم همین طور است.
به عبارت دیگر، میخواستیم بدانیم هدفتان از ورود به حوزه و این مدل زندگی چه بوده است؟از یکی پرسیدند:«هدفت از رفتن به حوزه چیست؟» گفت: «به خاطر خواب قیلوله!»؛ چون توی حوزه، آدم راحت میخوابد! ما الآن دنبال کسی میگردیم که ما را از این خواب بیدار کند! مگر خدا نفرموده که دنیا لعب است؟! خب من هم در این دنیا نقش خودم را بازی میکنم. به خدا میگوییم ما هم یک نقشی داریم به نام «نعش»! مولوی میگوید که «ما در تسلیم، چون مردگانیم». بالأخره نقش نعش هم برای خودش یک نقشی است و ما اگر بتوانیم در این نقش، تسلیم خدا باشیم، خوب است؛ ولی متأسفانه بیشتر تسلیم هوا و هوس خود
بهترین خاطرهتان کدام است؟
بهترین خاطرة من، وقتی است که از قم به سمت «قوم» رفتم و این هجرت، البته برای من سرمنشأ برکاتی بوده است.
به نظر خودتان چقدر به آن هدفی که داشتید، رسیدهاید؟ در مسیر رسیدن به هدف، با چه مشکلاتی مواجه بودهاید؟
ببینید، طلبه باید مثل یک بذر باشد. بذر، هدفش این است که به سمت آسمان برود؛ شکوفا بشود و میوه بدهد. ولی با این حال، میداند که برای بالا رفتن، یکبار باید برود پایین و خاک بر سر شود! باید بر او فشار بیاید و بشکند و همنشین خاک بشود. معراجش از آنجا شروع میشود. من فکر میکنم نقشة درست زندگی طلبگی، همین است و اگر کسی بخواهد از آن تخطی کند، قطعاً به جایی نخواهد رسید.
شاید خیلیها ندانند که آقای نقویان، 5 سال در پاکدشت ورامین زندگی کرده است و وقتی آمد به قم، در یک زیرزمین نمور زندگی میکرده و تازه بعد از 15 سال، قرار است که همین روزها، صاحب خانه شود. البته اگر تا آخر عمر هم صاحبخانه نشود، بالاخره آدم مستأجر را هم تشییع جنازه میکنند!
اقبال یک شعر قشنگی دارد:
مرتضی علیه السلام کز تیغ او، حق روشن است بو تراب از فتحِ اقلیمِ تن است
او تنش را فتح کرده و در اختیار جانش قرار داده است. هسته هم اگر بخواهد جانش شکوفا شود، باید تنش را در اختیار خاک قرار بدهد. در روایت هم داریم که تن مؤمن، از او در تعب و سختی است و به تنش راحتی نمیدهد.
اگر تنپروری، جانت بمیرد وگر جان پروری، تن پر بگیرد
این فرمولِ درستِ زندگی طلبگی است. امام; نیز 15 سال مثل یک بذر، در محاق تاریکی رفت و پنهان شد و بعد رشد کرد. اگر امروز در همة عالم، نام خمینی; مطرح است، نشانگر آن است که ایشان مسیرش را درست رفته است.
به تعبیر یکی از دوستان، ما دو نوع زندگی داریم؛ یکی زندگی قیفی و دیگری شیپوری! آنها که از اول میخواهند زندگیشان فراخ باشد، بدانند در انتها به جای تنگ و باریک میرسند؛ ولی آنها که مثل شیپور، ابتدای ورودشان، تنگ و باریک است، اینها در انتها، نغمههای خوشی ازشان بیرون میآید و جای فراخ و خوبی خواهند داشت.
طلبه هم باید بداند که مسیر درست را برود. یک لمعه خوان نباشد که به زور، عبا و عمامه سرش نگذارد و از حوزه برود بیرون. این حوزه را باید تا آنجا که در رشدش مؤثر باشد، حفظ کند تا به پختگی برسد. آن وقت است که او را به خدمت سلطان بن سلطان میبرند. نقشه و طرح همین است و اگر کسی توانست همین نقشه را حل کند، به موفقیتهای خوبی میرسد.
از دیدگاه حضرتعالی، هدف و منزلگاه جوان کجاست؟
جواب این سؤال شما را با این حکایت میدهم که به یکی از علما گفتند: «اگر شما هفتة آینده بمیرید، چهکار میکنید؟» گفت: «همین کارهایی که الآن میکنم». اگر هر کسی، هدفش رضای خدا باشد و اینکه لبخند رضایت امام عصر عج الله تعالی فرجه را به زندگی معطوف کند، به وظیفهاش عمل کرده است.
همان طور که مستحضرید، امروزه سیر و سلوکهای متفوات عرفانی، همه دنبال یک جور پاکی و سعادت هستند؛ اما - فیالمثل- یک دانشجو، در جامعهای که نظریات و سیر و سلوکهایی متفاوت در آن مطرح است، چه راهی را باید برود و شما برای مسیر او، چه پیشنهادی دارید؟
ببینید، دو نکته اینجا قابل توجه است؛ یکی اینکه اسلام خیلی تأکید ندارد که شما چهکاره باشید. ما میبینیم شخصیتهایی مثل پیر پالاندوز، شیخ رجبعلی خیاط، مرحوم حداد -که حتی آهنگر هم نبود و نعل اسبساز بود- شخصیتهای بزرگ عرفانی شدند. یک پنبهدوزی بوده است در تهران؛ که میگفتند امام زمان عج الله تعالی فرجه گاهی پیش او میآمده و به مغازهاش سر میزده است. به تعبیر مولانا، آب و تشته هر دو دنبال هم هستند؛ آنجا که میگوید:
تشنگان گر آب جویند از جهان آب هم جوید به عالم، تشنگان از آن طرف، در روایات هست که شما به وظیفة خود عمل کنید. قرآن همهاش میگوید ببینید هر کس وظیفهاش چیست.
وقتی ما این دو نکته را کنار هم بگذاریم، نتیجه انی میشود که باید یک راننده، یک خانم خانهدار، یک پرستار، کشاورز، معلم و... ، هر کس در جای خودش، وظیفهاش را به خوبی انجام دهد. نظام خلقت هم به همة این مجموعه نیاز دارد؛ مثل یک باغ، که در کنار بوتة گوجه فرنگی، درخت سرو هم دارد؛ نهال یک فصله دارد و درخت چند ساله هم دارد. مهم آن است که هر کدام، کار خودش را درست انجام دهد.
اگر آدمی این را بداند که روزگار و شرایط زندگی، مثلاً او را خیاط کرده است، از همین خیاطی، درس عرفان میگیرد. اینکه وقتی یک پارچة زیبا را میآورند پیش او، که می توان با تکه تکه کردن آن توسط قیچی، خلعت زیبایی فراهم کرد، خداوند هم گاهی زندگی انسان را تکه تکه میکند، گاهی مشکلاتی هست، اما او میگوید از این تکه تکه کردنها و پارگیهاست که بعداً یک لباسهای فاخری درست میشود.کشاورز هم اول زمین را زخمی میکند و شیار میزند؛ بعد فضای گل و گیاه درست میکند.
نکتة بعد این است که آدم بداند که باید در شغلش، انسان امینی باشد. نکند پارچة مردم را بد ببرد و بگوید حواسم نبوده است. قرآن، یک تعبیر فوقالعاده زیبایی دارد که در هیچ مکتب دیگری، یافت نمیشود. میفرماید:
«وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُم»[1]. مکاتب دیگر میگویند برای راضی کردن یک کارگر، باید پولی را به او داد؛ ولی قرآن، بالاتر از این را میخواهد. میگوید او شاید مجبور بوده کار کند و یا قدر کار خودش را نداند؛ اما شما باید ببینید حق این آدم چقدر است و چقدر به تو سود رسانده است. از حق او کم نگذار؛ نه اینکه صرفاً بخواهی رضایتش را جلب کنی.
خیاط، راننده، بقال و... ، اگر این طور فکر کنند که من باید در جامعه، کار خودم را درست انجام بدهم، به بالاترین درجة عرفان میرسند. اما متأسفانه همانطور که فرمودید الآن از راههای منفی و البته، فوقالعاده زیرکانه و فریبکارانه، انسانها را از مسیر اصلی خارج میکنند؛ که باید خیلی مراقب بود.
میگویند یک وقتی، «دروغ» و«صداقت»، با هم برای شنا رفتند به دریا؛ ولی دروغ، زودتر از آب خارج شد و لباسهای صداقت- که زیباتر بود- را پوشید. وقتی صداقت از آب بیرون آمد، دید که لباسهایش نیست و برای اینکه لخت نباشد، لباسهای زشت دروغ را پوشید. از آن به بعد، به خاطر اینکه اکثر مردم، به ظاهر حکم میکنند و به قول معروف، عقلشان در چشمشان است، وقتی دروغ را دیدند که چه لباسهای زیبایی بر تن کرده است، بیشتر، دور او جمع شدند و کم بودند آدمهایی که به باطن و درون، اهمیت بدهند.
یک زن بیحجاب ممکن است که فوق العاده زیبا باشد؛ ولی کمتر کسی است که بفهمد این لباس زیبا، تن اوست و در درون این لباس، ناجوانمردیها، خراب کردن رابطة زن و شوهرها و شعله ور کردن آتش شهوات نهفته است.
به قول مولانا:
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو، که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران، مرو هر سو، چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان، شکر داردیا بیتی هست که میگوید:
ترازو گر نداری، پس تو را زان ره زند، هر کس یکی قلبی بیاراید، تو پنداری که زر داردیعنی وقتی تو ترازو نداری و نمیدانی چه چیزی زشت است و چه چیزی، زیبا؛ دنیا فریبت میدهد. یک حقهبازی میآید و یک چیز تقلبی و پر از زرق و برق را به تو میدهد و تو خیال میکنی که طلای ناب است! از سویی، هر چیز قیمتی، دو نوع دارد؛ تقلبی و واقعی؛ کاغذ کاهی یا اسکناس 10 تومانی که تقلبی ندارد؛ اما در عوض، اسکناس 5 هزارتومانی یا تراولچک 500 هزار تومانی، تقلبی هم دارد!
ما شادی تقلبی هم زیاد داریم. وقتی جوانی میگوید من از شنیدن فلان موسیقی به شادی میرسم، ما فقط از او یک سؤال میپرسیم: «از کجا فهمیدی این شادی تقبی نیست؟!»
لذا هر چه جنس، ارزشش بالاتر میرود، بدل شانس آن کمتر میشود. شما یک سکة طلا را که به مغازه طلافروشی میبرید، طرف با اینکه خودش کارشناس است، اما 10 بار آن را بالا و پایین میاندازد و تازه از دیگران هم پرسوجو میکند.
تنها وظیفة انبیاء و اولیاء هم این است که به ما بگویند در درون این حجاب -که ظاهرش ممکن است زشت و تلخ و توأم با نگاههای متلکآمیز باشد- یک نوع شادی و آرامش هست؛ و برعکس، آن بیحجابی که ظاهرش زیباست، در درونش زشتیهایی نهفته است. همین دروغ گفتن هم خیلی وقتها ظاهرش زیباست؛ اما بعدها میفهمی که در درونش چه زشتیهایی است.
بذر هم همین طور است. اگر آن را کاشتند، برای رشد کردنش باید کمی صبر کرد. به همین خاطر، اولین جملهای که فرشتگان، دم در بهشت به بهشتیان میگویند این است که: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُم»[2]. نمیگویند «بما صلیتم» یا «حججتم»؛ میگویند شما صبر کردید. لذا نماز و روزهای که در آن صبر نباشد، به درد نمیخورد.
روز عاشورا هم اباعبدالله علیه السلام به یارانش فرمود: «صبراً یا بنی الکرام»؛ ای بزرگزادگان، صبر کنید؛ بعدها میفهمید چه کسی شکست خورده است. کسانی که این صبر و توجه را ندارند، قطعاً شکست خوردگان عالماند و ما اگر بتوانیم این را به مردم نشان بدهیم که واقعیت عرفان و معرفت، و شیوة به حضرت رسیدن و نائل شدن به قرب خدا، رعایت این فرمولهاست، آن وقت با وجود همة حقه بازی و شیادیها، قرآن ما را راهنمایی میکند و میفرماید:
«اتَّبِعُوا الْمُرْسَلین»[3] یا «اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً »[4]؛ دنبال کسی باشید که از شما برای خودش چیزی نمیخواهد. در این صورت، دکان و دستگاه خیلیها تعطیل میشود؛ چون اینها حداقل دنبال مرید پیدا کردن هستند و اینکه بالأخره پول و پلهای به جیب بزنند و موقعیتی پیدا کنند؛ اما وقتی به این چیزها نمیرسند، میبینید که منکر همه چیز میشوند!
[1] سوره اعراف، آیه 85.
[2] سوره رعد، آیه 24.
[3] سوره یس، آیه 20.
[4] سوره یس، آیه 21.
خدا قوت امیدثنایی
اول سلام
دوم اینکه میدونم خوبی :D
بیا وبلاگت رو اینجا مثل من ثبت کن ( 2 ثانیه )
بعدش مسابقه شرکت کن ( هیجانی ترین مسابقه جهان هست)
بعدش به من که شماره 69 هستم یه امتیاز بده موبایلت رو هم بده تا شاید اونجا هم باز برنده شدی
http://weshops.ir/reportage.rhtml
جایزه هاشون - تبلت - ماشین مسابقه ای - هزاران شارژ سیمکارت و ...
با عرض سلام
من ایمیل اقای نقویان رو لازم دارم .می تونید در اختیارم بگذارید .
تشکر.
سلام. خسته نباشید. شماره تماس یا ایمیل حاج آقا نقویان را لازم داشتم اگه امکانش هست. ممنون میشم
به ایمیل شما پاسخ داده شد
سلام شماره اقای نقویان رو میخوام.ممنون.یاایمیل شون.
سلام.در صورت امکان جهت کسب تکلیف و مشورت با استاد نقویان نیاز به تماس با ایشون دارم.چطور می تونم با ایشون تماسی بگیرم؟
سلام دوست عزیز
به ایمیل شما پاسخ داده شد
سلام
بنده هم به امید پیدا کردن ایمیل جناب نقویان به این صفحه مراجعه کردم.
در صورت امکان ایمیل یا شماره تماس ایشان را برایم ایمیل کنید. خدا خیرتان دهد.
با ایشان کار مهمی دارم.
از این که کمکم می کنید سپاسگزارم و منتظر دریافت ایمیل شما هستم.
فرهاد
باسلام
شماره اقای نقویان رو برای دعوت به سخنرانی میخواستم
ممنون
سلام، خدا قوت
ایمیل و شماره آقای نقویان را می خواهم. لطف می کنید ایمیل با شماره ایشان را به ایمیل من ارسال نمایید. با تشکر
من همین جا به دلیل گمان بدی که به آقای نقویان بردم از ایشان عذر خواهی می کنم و امیدوارم ایشان مرا حلال کنند لکن ما هنوز انتظار بیشتر از آقای نقویان داریم ، ما می خواهیم ایشان بیانات و رهنمود های رهبری را بیشتر سرلوحه کارشان قرار دهند. سوال من این است که آیا آقای نقویان از انحرافات آقای احمدی نژاد بیشتر آگاه است یا مقام معظم رهبری؟ اگر رهبری از انحرافات آقای احمدی نژاد بیشتر آگاه است پس نباید در انتقاد از آقای احمدی نژاد از رهبری جلوتر افتاد. انتقاد می شود با لحن دوستانه تری باشد . به سخره گرفتن دعای فرج در صحن سازمان ملل (به هر لحن و پیشوند و پسوند) و استفاده از تمثیل گاو شایسته نیست
شماره حاج آقا نقویان رو میخوام
سلام.خداقوت،شماره دفتر حاج آقا رو میخواستم برای دعوت به شهر بجنورد.یا علی
سلام اقا اگه از استاد ی شماره یا ایمیل داری واسه من بفرس ممنونت میشم
من فقط سخنرانی های استاد نقویان رو گوش میکردم و فقط به ایشون اعتماد داشتم.
نیاز به یه کتاب خداشناسی دارم با زبان روان و قابل فهم و قابل اعتماد.اگه میشه کمکم کنید.
سلام گویا شما از اینکه حضرت آیت الله خامنه ای رهبر مملکت و عزیز دل ما هست از حسادت دارید میمیرید ، اون عبا و اون لباسایی که تنته لیاقت میخواد که تو نداری ، برات متأسفم هم بخاطر طرز تفکر احمقانه ات و هم بی لیاقتی تو بخاطر لباسی که به تن داری
با سلام
مدیریت محترم سایت من به دنبال راه ارتباطی با اقای نقویان هستم متاسفانه جایی غیر از اینجا پیدا نکردم در صورت امکان ایمیلی شماره ای چیزی به من بدید تا بتونم با طرح سوالاتم از روی پل شک وتردید و از این برزخ عبور کنم..
ممنون
شماره اینجانب:09308558445
سلام ایمیل حاج اقا تقویان و میخواستم
جناب نقویان فرموده اند: «چون توی حوزه، آدم راحت میخوابد! »خیلی خوب است البته برخی مانند ایشان و برخی دوستانشان شاید چون راحت میخوابیده اند قیاس به نفس فرموده اند، زیرا من که الآن این کلمات را می نویسم 45 سال است در حوزه مشغول هستم ابتدا درس می خواندم، ولی امروز به تدریس و تحقیق مشغول هستم. باور کنید در طول این 45 سال هنوز اتفاق نیفتاه که در شبانه روز 6 ساعت بخوابم. و این حسرت به دلم مانده که یک شب موقع خواب خیالم راحت باشد که کارهایم تمام شده و برای بعد از خواب کار لازمی ندارم.
سلام.من از دوست داران حجت الاسلام نقویان هستم.سخنرانی های ایشان را سازنده میدونم.متاسفانه مدت طولانی از سخنرانی های ایشان در اینترنت خبری نیست.خواهشمندم .خواهشمندم.خواهشمندم راه تهیه سخنرانی های جدید حاج اقا را اعلام بفرمایید.باتشکر.رضا از اهواز
سلام وقت بخیر
شماره تماس دفتر آقای نقویان رو می خواستم لطفا
با سلام
درد دلی با اقای نقویان داشتم .من یکی از دوستاران ایشان هستم واقعا منو با حرفاش اروم میکنه .اگه میشه از یه طریقی به ایشون متصل بشیم
یا از طریق ایمیل یا برنامه های مجازی.
با تشکر
با سلام و عرض ادب
ایمیل یا شماره تلفن حاج آقا نقویان رو می خوام. ممنون می شم اگه برام بفرستین
سلام خسته نباشید من ایمیل استادناصرنقویان رولازم دارم برام می فرستیدلطفا
با سلام! ایمیل استاد را لطفا بفرستید! با تشکر فراوان!
حاج آقا شما که میگی علت نباریدن باران گناه و از این جور چیزهای اسلامی است چرا تو اروپا و آمریکا با آن وضعیت ی متر برف میاد
سلام
ترو خدا من تو یه شرایطی هستم که فقط حاج اقا نقویان میتونه کمکم کنه .ناموسا ایمیل اینا حالیم نیست اگه میشه به شمارم یکی اس بده از طرف حاج اقا من باید با ایشون صحبت کنم
عرض سلام وادب خدمت سرور گرامی جناب آقای حجت الاسلام نقویان
بنده از شهر یزد مزاحم می شوم.
خانواده ما طبق سنوات هر ساله(به مدت سیزده سال متوالی)مراسم یادبود ابوی فرهنگیمان در منزل ،هر سال مصادف با سالروز شهادت استاد مطهری به مدت حداقل یک هفته برگزار میکنیم.خیلی خیلی خوشحال خواهیم شد تا بتوانیم این مراسمات را با حضور این استاد معزز هرسال پر رنگتر برگزار نماییم.عنایت فرمایید نتیجه حضور را اعلام فرمایید.
با تشکر
مسعود راسخی نژاد
موبایل:09131533967
عرض سلام وادب خدمت سرور گرامی جناب آقای حجت الاسلام نقویان
بنده از شهر یزد مزاحم می شوم.
خانواده ما طبق سنوات هر ساله(به مدت سیزده سال متوالی)مراسم یادبود ابوی فرهنگیمان در منزل ،هر سال مصادف با سالروز شهادت استاد مطهری به مدت حداقل یک هفته برگزار میکنیم.خیلی خیلی خوشحال خواهیم شد تا بتوانیم این مراسمات را با حضور این استاد معزز هرسال پر رنگتر برگزار نماییم.عنایت فرمایید نتیجه حضور را اعلام فرمایید.
با تشکر
مسعود راسخی نژاد
موبایل:09131533967
سلام.
لطفا شماره تماس با آقای نقویان رو لطف کنین. بسیار کار مهمی هست. یا هر راه ارتباطی که موجود هست. ممنون میشم
با سلام و احترام
احتراما, ضمن عرض خدا قوت خدمت همه عزیزان به استحضار میرسانم اینجانب حسن نجفی ساکن تهران خواهشمندم به هر صورتی که صلاح میدانید وقت ملاقاتی حضوری را جهت بیان مطالبی از حیف شدن بیت المال در سیستم دولتی را با حاج آقا نقویان برایم فراهم نمایید. از لطفتان بسیار ممنون و متشکرم اجرتان با سید الشهدا
ایمیل saeed.najafi93@gmail. Com و شماره همراه 09124047018و 9384047018 منتظر فراهم سازی این ملاقات هستم
سلام.در صورت امکان جهت سوال و مشورت با استاد نقویان نیاز به تماس با ایشون دارم.چطور می تونم با ایشون تماسی بگیرم؟
سلام.در صورت امکان جهت سوال و مشورت با استاد نقویان نیاز به تماس با ایشون دارم.چطور می تونم با ایشون تماسی بگیرم؟
سلام میخواستم تلفنی باآقای نقویان صحبت کنم ...میشه لطفا
سلام من بایدباآقای نقویان صحبت کنم توروخداکمکم کنید
سلام من بایدباآقای نقویان صحبت کنم لطفاراهنماییم کنید
چجوری میشه حضوری خدمت حاج آقا رسید؟؟ یا تلفنی؟ کار واجبی دارم
سلام علیکم و رحمت الله حالتون خوبه اگر ممکنه شماره تماس حجت الاسلام نقویان را میخواستم .......اگر ممکنه به ایمیل بنده ارسال کنید .....
باسلام و احترام...
شمارا به خدا شماره تماس
با حاج آقا نقویان را
برایم بفرستید
مشکل حادی دارم
که فقط باید
با ایشان مطرح کنم
تا انشاءالله حل بشود.
خیلی ممنون و متشکرم
خواهشا شماره ی تماس ایشانرا
به شماره همراهم بفرستید
09021331436
علی نوری